کارگروه خانواده، مشاوره، روانشناسی و مددکاری
زیرگروه مشاوره:
ازدواج (تشکیل خانواده)
پیوندهای پایدار
مشاورههای توانمندسازانه
زیرگروه روانشناسی:
رفتارهای فردی و اجتماعی
رفتارشناسی خانواده
والدگری نوین
زیرگروه مددکاری:
پویاسازی خانواده
منزلت و عدالت
مسئولیت پذیری خانوادگی
گار گروه مشاوره
بخش اول: پیوند پایدار
عوامل موثر در ازدواج پایدار
شیوه ارتباط و حل تعارض مناسب: این عامل به عنوان مهمترین عامل در ماندگاری ازدواجهای پایدار شناخته شده است. زوجینی که توانایی برقراری ارتباط مؤثر و حل تعارضات به شیوههای سازنده را دارند، از رضایت زناشویی بالاتری برخوردارند. ارتباطات باز، مستقیم و منظم به زوجین کمک میکند تا مشکلات را بهصورت مشترک حل کنند و از بروز سوءتفاهم جلوگیری نمایند.
حمایت، توجه، احترام و قدردانی به یکدیگر: زوجین در ازدواجهای پایدار به یکدیگر احترام میگذارند، از هم حمایت میکنند و قدردان زحمات یکدیگر هستند. این رفتارها باعث ایجاد احساس امنیت و ارزشمندی در رابطه میشود و به تقویت پیوند عاطفی بین زوجین کمک میکند.
ویژگیهای شخصیتی و مسئولیتپذیری: ویژگیهای شخصیتی مثبت مانند صداقت، انعطافپذیری و مسئولیتپذیری نقش مهمی در موفقیت ازدواج دارند. زوجینی که مسئولیتهای خود را در قبال خانواده و یکدیگر میپذیرند، روابط پایدارتری دارند.
صمیمیت و کیفیت رابطه جنسی: صمیمیت عاطفی و رابطه جنسی رضایتبخش از عوامل کلیدی در ازدواجهای پایدار هستند. زوجینی که به نیازهای عاطفی و جنسی یکدیگر توجه میکنند، از زندگی مشترک خود رضایت بیشتری دارند.
کیفیت زندگی مشترک و گذراندن وقت و تفریحات مشترک: اختصاص زمان کافی به زندگی مشترک و مشارکت در فعالیتهای تفریحی مشترک، به تقویت رابطه کمک میکند. زوجینی که اوقات خوشی را باهم سپری میکنند، احساس نزدیکی و تعلق بیشتری به یکدیگر دارند.
همخوانی زوجین و انعطافپذیری: تشابه در ارزشها، باورها و اهداف زندگی، همراه با انعطافپذیری در مواجهه با تغییرات، از عوامل مهم در پایداری ازدواج است. زوجینی که بتوانند خود را با شرایط جدید وفق دهند، کمتر دچار تعارض میشوند.
تعهد و وفاداری: تعهد به رابطه و وفاداری به همسر از پایههای اساسی ازدواجهای پایدار است. زوجینی که به رابطه خود متعهد هستند، حتی در مواجهه با مشکلات، از یکدیگر حمایت میکنند.
داشتن ارزشها، فرهنگ و تجارب معنوی مشترک: اشتراک در ارزشهای فرهنگی، مذهبی و معنوی به زوجین کمک میکند تا درک متقابل بهتری داشته باشند و در مواجهه با چالشها از یکدیگر حمایت کنند.
مسائل مالی و شغلی: مدیریت صحیح مسائل مالی و شغلی و توافق در این زمینهها از عوامل مؤثر در کاهش تنشهای زناشویی است. زوجینی که در مورد مسائل مالی با هم توافق دارند، کمتر دچار تعارض میشوند.
الگوی ازدواج پایدار
ازدواج پایدار الگویی سهبعدی دارد: بعد اول شامل نیازهای زیستی مانند نیاز به امنیت، تولیدمثل و بقای نسل است. بعد دوم، نیازهای روانی مانند صمیمیت، تعلق، تأیید، و رشد فردی را در بر میگیرد. بعد سوم به نیازهای معنوی چون معناجویی در زندگی، احساس کاملبودن و تجربه عشق الهی اشاره دارد. هرچند بسیاری از ازدواجها با ارضای نیازهای سطح اول آغاز میشوند، اما تنها زمانی پایدار میمانند که دو سطح بعدی نیز تحقق یابد. غفلت از نیازهای روانی و معنوی باعث احساس پوچی و عدم رضایت میشود، حتی اگر سایر شرایط مهیا باشد
موانع تحقق ازدواج پایدار: چالشهای اقتصادی، فرهنگی و آموزشی
یکی از موانع جدی در مسیر ازدواج پایدار، مشکلات اقتصادی مانند بیکاری، درآمد ناکافی، و هزینههای بالای زندگی است که فشار روانی زیادی را به زوجین وارد میکند. در بُعد فرهنگی، توقعات نادرست، دخالتهای خانواده، و ارزشهای سنتی متعارض با سبک زندگی نوین میتوانند ازدواج را به چالش بکشند. همچنین نبود آموزش رسمی و سازمانیافته درباره مهارتهای همسرداری، حل تعارض، و ارتباط مؤثر، باعث میشود زوجین برای اداره زندگی مشترک آمادگی کافی نداشته باشند. این عوامل بهصورت مرکب بر کیفیت رابطه و احتمال شکست ازدواج تأثیر میگذارند.
راههای رسیدن به ازدواج پایدار
راهکارهای پیشنهادی در مقالهها به شرح زیر است:
آموزش قبل از ازدواج: ارائه آموزشهای رسمی و غیررسمی درباره مهارتهای زندگی، شناخت شخصیت، آگاهی از معیارهای انتخاب همسر و آمادگی روانی.
مشاوره ازدواج: بهرهگیری از خدمات روانشناسی پیش از ازدواج برای تشخیص تطابق شخصیتی و بررسی چالشهای بالقوه.
حمایت اجتماعی و فرهنگی: ترویج ازدواجهای آگاهانه و ساده، کاهش تشریفات و افزایش حمایتهای اجتماعی.
ارتقای مهارتهای ارتباطی زوجین: آموزش روشهای گفتگو، گوش دادن فعال، مدیریت تعارض، تصمیمگیری مشترک و مهارتهای عاطفی.
تقویت معنویت و اخلاق در خانواده: نقش باورهای دینی، ارزشهای اخلاقی و التزام به اصول انسانی در پایداری زندگی زناشویی تأکید شده است.
بخش دوم: ازدواج (تشکیل خانواده)
ازدواج بهمثابه سازوکار نهادی برای ساماندهی روابط انسانی
ازدواج یک پیوند رسمی و نهادی است که اهدافی چون پاسخ به نیازهای عاطفی، جنسی، روانی و اجتماعی انسان، بقای نسل، و شکلگیری نظم اخلاقی در جامعه را دنبال میکند. ازدواج در این دیدگاه یک سازوکار مشروع برای سازماندهی روابط بین دو جنس مخالف است که در قالب خانواده نهادینه میشود. اسلام نیز آن را پیمانی مقدس میداند که مبتنی بر عقلانیت، محبت، تعهد و اهداف متعالی چون مودت، فرزندآوری و آرامش است.
نقش خانواده در مدیریت ازدواج در عصر مدرن
وجود روندهای مدرنیته و فردگرایی، خانواده هنوز یکی از اصلیترین نهادهای تأثیرگذار در فرآیند ازدواج است. اسدی کرم (1392) سه نقش عمده برای خانواده در تشکیل خانواده :
الف) نقش حمایتی خانواده (مادی و معنوی)
خانوادهها همچنان در تهیه جهیزیه، مسکن، هزینههای اولیه ازدواج و حمایت روانی از فرزندان خود نقش کلیدی دارند. جوانان از خانواده انتظار دارند که علاوه بر کمک مالی، در تصمیمگیری و حمایت عاطفی نیز نقش فعالی داشته باشند. حتی در طبقات متوسط و ضعیف که توان مالی خانواده پایین است، انتظار برای دریافت حمایت خانواده هنوز وجود دارد.
ب) نقش واسطهگری و هدایت در فرایند انتخاب همسر
مطالعه نشان میدهد که اگرچه جوانان امروز خواهان انتخاب مستقل همسر خود هستند، اما بسیاری از آنها هنوز با خانواده مشورت میکنند یا خانواده را در مراحل شناخت، آشنایی و سنجش طرف مقابل دخیل میدانند. این رویکرد نوعی مدرنیتۀ سنتمآبانه را بازتاب میدهد؛ یعنی همگرایی عناصر سنت و مدرنیته در تعامل نسلها.
ج) نقش نهادی جایگزین در فقدان دولت رفاه
با عقبنشینی دولت از حمایتهای اجتماعی (مانند تأمین مسکن یا اشتغال برای جوانان)، خانواده بهمثابه نهادی جایگزین وارد عمل شده و مسئولیت کامل گذار به بزرگسالی را (اعم از تحصیل، اشتغال، ازدواج، استقلال اقتصادی) بر دوش میکشد. این مسئولیت فزاینده منجر به فرسودگی خانواده شده است، بهویژه در خانوادههای طبقه متوسط شهری.
عقلانیت در انتخاب همسر و ازدواج عاقلانه
ازدواج موفق باید بر مبنای عقلانیت، شناخت دقیق، همسانگزینی و آگاهی از ملاکهای فرهنگی، اقتصادی، شخصیتی و اعتقادی باشد. عشق بهتنهایی، بدون ارزیابی دقیق، نمیتواند ضامن پایداری زندگی زناشویی باشد. به همین دلیل، "ازدواج عاقلانه همراه با احساس" تأکید میشود، نه صرفاً ازدواج عاشقانه یا سنتی کورکورانه.
ازدواج در بستر شرایط نامطمئن اجتماعی
ازدواج امروز در ایران در بستری از "شرایط نامطمئن" اتفاق میافتد: بیکاری، تورم، ناامنی اقتصادی، ناپایداری شغلی و ضعف نهادهای رفاهی. در این شرایط، خانواده بهعنوان نقطۀ اتکا و "لنگر ثبات" جوانان مطرح میشود که از طریق قواعد غیررسمی (حمایت، مشورت، مدیریت غیرمستقیم) نقش پشتیبان ایفا میکند.
ترکیب سنت و مدرنیته در ساختار خانواده ایرانی
بسیاری از خانوادهها و جوانان در حال تجربه نوعی سازگاری گزینشی هستند: جوانان، در انتخاب همسر و تصمیمگیریهای زندگی، خودمختارتر شدهاند، اما همچنان برای اجرا و تثبیت ازدواج به ساختار خانواده تکیه دارند. خانواده نیز، ضمن حفظ ارزشهای سنتی، در بسیاری موارد به تصمیمهای مدرن فرزندان احترام میگذارد. این پدیده، نشانۀ یک «مدرنیتۀ بومیشده» در ایران معاصر است
بخش سوم: توانمند سازی
توانمندسازی خانواده از طریق مشاوره یکی از رویکردهای مؤثر در ارتقاء کیفیت زندگی، بهبود روابط بینفردی و افزایش تابآوری خانوادهها در مواجهه با چالشهای مختلف است. در مجموع، مشاوره خانواده با ارائه راهکارهای علمی و عملی، نقش مؤثری در توانمندسازی خانوادهها، بهبود روابط بینفردی و ارتقاء کیفیت زندگی ایفا میکند.
1. کاهش تنشهای خانوادگی از طریق مشاوره ساختاری و آموزشی
مشاوره خانواده با بهرهگیری از رویکردهای ساختاری، گروهی و آموزشی به اعضای خانواده کمک میکند تا الگوهای ارتباطی ناکارآمد را شناسایی و اصلاح کنند. این فرآیند شامل آموزش مهارتهای ارتباطی، حل مسئله و مدیریت تعارض است که منجر به کاهش سوءتفاهمها و تنشهای میان اعضا میشود. برگزاری کارگاههای آموزشی و جلسات گروهی نیز فضای امنی برای بیان احساسات و نگرانیها فراهم میکند، که به تقویت همدلی و درک متقابل میانجامد.
2. تقویت صمیمیت زناشویی و کاهش تعارضات از طریق مشاوره شناختی-رفتاری
مشاوره خانواده با استفاده از رویکرد شناختی-رفتاری به زوجها کمک میکند تا الگوهای فکری منفی و رفتارهای ناسازگارانه را شناسایی و اصلاح کنند. این رویکرد با آموزش مهارتهای ارتباطی مؤثر، افزایش آگاهی از نیازهای یکدیگر و تقویت همدلی، به بهبود صمیمیت زناشویی و کاهش تعارضات کمک میکند. همچنین، مشاوره از راه دور بهویژه در شرایط خاص مانند دوران کرونا، امکان دسترسی به خدمات مشاورهای را برای خانوادهها فراهم کرده است.
3. توانمندسازی زنان از طریق خدمات مشاورهای و روانشناختی
خدمات مشاورهای و روانشناختی نقش مهمی در توانمندسازی زنان ایفا میکند. این خدمات با ارتقاء توانمندیهای روانی، اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی زنان، به افزایش اعتماد به نفس، خودکارآمدی و مشارکت فعال آنها در تصمیمگیریهای خانوادگی و اجتماعی منجر میشود. همچنین، مشاوره به زنان کمک میکند تا با چالشهای زندگی بهتر مقابله کنند و نقش مؤثرتری در خانواده و جامعه داشته باشند.
4. افزایش خودکارآمدی و بهبود عملکرد خانواده از طریق آموزش مهارتهای زندگی
مشاوره خانواده با تمرکز بر آموزش مهارتهای زندگی مانند مدیریت هیجانات، تصمیمگیری، حل مسئله و تفکر انتقادی، به اعضای خانواده کمک میکند تا در مواجهه با چالشهای روزمره عملکرد مؤثرتری داشته باشند. این آموزشها منجر به افزایش خودکارآمدی، بهبود روابط بینفردی و ارتقاء سلامت روانی اعضای خانواده میشود.
5. تأثیر مشاوره بر سبک زندگی و سلامت روانی خانواده
مشاوره خانواده با شناسایی و اصلاح الگوهای رفتاری ناسالم، به اعضای خانواده کمک میکند تا سبک زندگی سالمتری را اتخاذ کنند. این فرآیند شامل آموزش مهارتهای ارتباطی، مدیریت استرس، تقویت حمایت عاطفی و ارتقاء سلامت روانی است که منجر به افزایش رضایت از زندگی و بهبود کیفیت روابط خانوادگی میشود.
در ایران، الگوهای توانمندسازی خانواده با هدف ارتقاء کیفیت زندگی، خودکارآمدی و تابآوری خانوادهها در مواجهه با چالشهای مختلف توسعه یافتهاند. این الگوها با تأکید بر مشارکت فعال اعضای خانواده، آموزش مهارتهای زندگی و ارتقاء سلامت روانی، در حوزههای مختلفی از جمله سلامت، آموزش و رفاه اجتماعی به کار گرفته شدهاند. یکی از الگوهای توسعه یافته توسط پژوهشگران الگوی زیر است:
الگوی توانمندسازی خانوادهمحور (Family-Centered Empowerment Model)
درک تهدید (Perceived Threat): افزایش آگاهی خانواده نسبت به خطرات و چالشهای موجود.
ارتقاء خودکارآمدی (Self-Efficacy): تقویت باور خانواده به تواناییهای خود در مدیریت مشکلات.
افزایش عزتنفس (Self-Esteem): تقویت اعتماد به نفس و ارزشمندی اعضای خانواده.
ارزشیابی (Evaluation): بررسی و ارزیابی نتایج اقدامات انجامشده برای بهبود وضعیت خانواده.
منبع:
زنگنه، ح.، و محمدی، ش. (۱۴۰۲). راهبردهای توانمندسازی مدیریت بانوان: مطالعه نقش خدمات مشاوره و روانشناختی. دوماهنامه علمی-پژوهشی کارآفرینی و توانمندسازی زنان، ۱۰(۳)، ۴۵–۶۴.
خجسته مهر، رضا، و محمدی، رزگار. (1395). تجربه خوشبختی در ازدواج های پایدار: یک مطالعه کیفی. روانشناسی خانواده، 3(2)، 59-70.
حاتمی ورزنه، ابوالفضل، اسمعیلی، معصومه، فرح بخش، کیومرث، و برجعلی، احمد. (1395). ارائه الگوی ازدواج پایدار رضایتمند: یک پژوهش گراند تئوری. مشاوره و روان درمانی خانواده، 6(1 (پیاپی 21) )، 120-149
مسعودی رضا، الحانی فاطمه، ربیعی لیلی، مجدی نسب نسترن، مقدسی جعفر، اسماعیلی صفرعلی و همکاران.. بررسی تأثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر کیفیت زندگی و خودکارآمدی مراقبین بیماران مولتیپلاسکلروزیس. نشریه پژوهش پرستاری ایران. ۱۳۹۱; ۷ (۲۷) :۳۲-۴۳
شریفی، س. ز.، و طالبی شلیمکی، م. (۱۴۰۳). بررسی شیوههای مشاوره خانواده و تأثیر آن بر بهبود ارتباطات و کاهش تنشهای خانوادگی. فصلنامه تحقیقات راهبردی در تعلیم و آموزش و پرورش، ۵(۳۵)، ۵۲۱–۵۳۴.
مرادی چقامارانی، آ.، کشاورز افشار، ح.، و غلامعلی لواسانی، م. (۱۳۹۹). اثربخشی مشاورهی خانواده از راه دور بر تعارضات خانوادگی و صمیمیت زناشویی در ایام کرونا. روانشناسی معاصر، ۱۵(۲۹)، ۱۳۳–۱۴۹.
اسدیکرم، ز. (1396). عشق، ازدواج و تشکیل خانواده. فصلنامه علمی-پژوهشی مشاوره خانواده، 6(2)، 7–23.
جمالیبنی، ع.، و صادقیفسایی، م. (1395). ازدواج جوانان، خانواده و مدیریت: بررسی جامعهشناختی ازدواج در کلانشهر تهران. فصلنامه علمی-پژوهشی مشاوره، 8(30)، 1–20.
کارگروه روانشناسی
بخش اول: فرزند در خانواده
خانواده نخستین و مهمترین بستر رشد و شکلگیری شخصیت هر انسان است. جایی که عشق، امنیت، اعتماد و هویت شکل میگیرد. در این میان، نقش فرزند بهعنوان یکی از اعضای اصلی خانواده، فقط به دریافت محبت و مراقبت محدود نمیشود؛ بلکه او نیز در سلامت، پویایی و استحکام روابط خانوادگی نقشی اساسی دارد.
فرزند خوب بودن یعنی درک کردن، احترام گذاشتن، مسئولیتپذیر بودن و در مواقع لازم، همراهی کردن. فرزندی که درک درستی از جایگاه خود در خانواده دارد، نهتنها آرامش و انسجام خانواده را حفظ میکند، بلکه به رشد اخلاقی، عاطفی و حتی اقتصادی خانواده نیز کمک میکند. او میداند که محبت و زحمات والدین یکطرفه نیست و باید پاسخی محترمانه و همراه با رفتارهای مسئولانه دریافت کند.
فرزندی که نقش خود را جدی میگیرد، بهجای تبدیل شدن به مصرفکننده صرف منابع خانواده، به یک ستون حمایتی در کنار پدر و مادر تبدیل میشود. گاه همین توجهها و حمایتهای ساده، مثل کمک در کارهای خانه، گوش دادن به دغدغههای والدین، یا موفق بودن در درس و زندگی، میتواند امید و انگیزه را در والدین زنده نگه دارد.
در جهانی که فشارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر بنیان خانواده سایه انداختهاند، داشتن فرزندانی مسئولیتپذیر و همراه، نهتنها یک نعمت بلکه یک ضرورت است؛ ضرورتی برای حفظ تعادل، پیوندهای عاطفی و آیندهای روشن برای همه اعضای خانواده.
دکتر کلوئی برگلاس اچ، در کتاب خود با عنوان: "How to Become a Good Child to Your Parents and Society" به ارائه سیزده راهکار طلایی برای تبدیل شدن به یک فرزند خوب میپردازند.
1) احترام بیقید و شرط به والدین
2) صداقت در گفتار و کردار
3) مسئولیتپذیری در خانه و زندگی شخصی
4) قدردانی از تلاشهای والدین
5) گوش دادن فعال و همدلانه
6) خودانضباطی و مدیریت احساسات
7) وقتگذرانی با خانواده
8) خدمت به جامعه
9) پذیرش اشتباهات و یادگیری از آنها
10) درستکاری حتی وقتی کسی نگاه نمیکند
11) تشویق و انگیزهبخشی به دیگران
12) پرهیز از مقایسهگری و رقابت ناسالم
13) الگو بودن برای دیگران
انواع سبک های فرزند پروری: سبک فرزندپروری به شیوه های رفتاری و نگرشی والدین در فرزندان با فرزندان اشاره دارد که نقش مهمی در شکل گیری شخصیت، رفتار و رشد روانی کودکان ایفا می کند. این سبکها بر اساس میزان محبت و کنترل والدین دستهبندی میشوند و تأثیرات متفاوتی بر فرزندان دارند.سبک فرزندپروری به شیوه های رفتاری و نگرشی والدین در فرزندان با فرزندان اشاره دارد که نقش مهمی در شکل گیری شخصیت، رفتار و رشد روانی کودکان ایفا می کند. این سبکها بر اساس میزان محبت و کنترل والدین دستهبندی میشوند و تأثیرات متفاوتی بر فرزندان دارند .
1) سبک مقتدرانه (Authoritative): در این سبک، والدین هم مهرباناند و هم قاطع. آنها قوانینی مشخص برای کودک دارند، اما در عین حال به حرفها و نیازهای او هم گوش میدهند. والدین مقتدر میدانند که تربیت فقط فرمان دادن نیست، بلکه گفتوگو، همدلی و راهنمایی هم هست. در این فضا، کودک یاد میگیرد هم به قوانین احترام بگذارد، هم احساس امنیت و ارزشمندی کند. این سبک معمولاً بهترین نتایج تربیتی را به همراه دارد. مهمتریت نتایجی که برای فرزندان به ارمغان میآورد عبارت است از: اعتماد به نفس بالا، مهارت حل مسئله، استقلال و مسئولیتپذیری، مهارت اجتماعی قوی
ویژگیهای این سبک عبارتند از
ü والدین قوانین روشنی دارند اما در عین حال به نظرات کودک گوش میدهند.
ü رابطهای بر پایه احترام متقابل دارند.
ü بین محبت و انضباط تعادل برقرار میکنند.
2) سبک مستبدانه (Authoritarian): در این روش، والدین بیشتر شبیه ژنرال ارتش رفتار میکنند: قوانین سخت، توقع اطاعت کامل و تقریباً هیچگونه انعطافی ندارند. کودک اگر اشتباه کند، تنبیه میشود و جای زیادی برای حرف زدن یا بیان احساسات نیست. این سبک باعث میشود کودک از ترس، اطاعت کند اما درونش پر از ترس، اضطراب و خشم پنهان شود. چنین کودکانی اغلب اعتماد به نفس پایینی دارند یا دو شخصیتی میشوند و از شکست هراس دارند.
ویژگیها:
· قوانین خشک، بدون انعطاف
· انتظار اطاعت بیچونوچرا
· رابطهای یکطرفه از بالا به پایین
3) سبک آسانگیر (Permissive): والدین آسانگیر خیلی مهربانند. اما مرز مشخصی برای کودک نمیگذارند. قانون خاصی وجود ندارد و معمولاً کودک هر کاری دلش بخواهد انجام میدهد. در این سبک، والد بیشتر شبیه دوست رفتار میکند تا راهنما. نتیجه این است که، کودک با اینکه احساس آزادی میکند، اما از نظر نظم، مسئولیتپذیری و کنترل هیجانها دچار مشکل میشود و ممکن است با امکان سازگاری با قوانین جامعه را نداشته باشد. بچه ها در این سبک تربیتی، اغلب، دچار بینظمی، لجبازی و ضعف در کنترل هیجانات و مسئولیتگریزی میشوند.
ویژگیها:
· محبت زیاد، اما بدون انضباط و ساختار
· والدین شبیه «دوست» هستند، نه «راهنما»
· کودک قوانین را خودش تعیین میکند
4) سبک بیتفاوت (Neglectful): اینجا والدین نه سختگیری دارند و نه مهربانی. این سبک معمولاً از والدینی دیده میشود که درگیر مشکلات روانی، اقتصادی یا شخصی هستند. کودک در این شرایط احساسات نامطلوبی از جمله رهاشدگی، بیاهمیت بودن و بیارزشی دارد. پیامدش هم اینه که این بچهها دچار اضطراب، افسردگی و بیانگیزگی میشوند.
ویژگیها:
· نه محبت هست، نه کنترل
· والدین معمولاً مشغول خود یا دچار مشکلات روانی هستند
· کودک احساس طردشدگی دارد
5) سبک مثبت (Positive Parenting): والدین در این سبک، روی تشویق، یاد دادن مهارتها، و تمرین رفتار درست به شکل محترمانه تمرکز دارند. کودک به جای ترسیدن از تنبیه، با تشویق و گفتوگوی سازنده یاد میآموزد. این سبک باعث رشد اعتماد به نفس، انگیزه درونی و شکلگیری رابطهای سالم بین والد و فرزند میشود. شعار این والدین: «بذار یاد بگیره، نه اینکه فقط اطاعت کنه».
ویژگیها:
· تمرکز بر تشویق به جای تنبیه
· یاد دادن مهارتهای حل مسئله
· گوش دادن فعال، بدون قضاوت
6) سبک دلبسته (Attachment Parenting): در این سبک، والدین رابطهی بسیار نزدیکی با کودک برقرار میکنند؛ بغل کردن، پاسخدهی سریع به گریه، همخوابی در سالهای اول و تغذیه با شیر مادر از ویژگیهای بارزه. هدف، ایجاد حس امنیت عمیق و دلبستگی ایمن در کودک هست. بچههایی که با این سبک بزرگ میشوند، معمولاً ارتباط عاطفی قویتری دارند و در برابر اضطراب، مقاومتر هستند.
ویژگیها:
· تماس فیزیکی زیاد (بغل کردن، شیر دادن طبیعی)
· حساسیت به نیازهای کودک
· خواب مشترک در سالهای اولیه
7) سبک آگاهانه (Conscious Parenting): در این سبک والدین ابتدا به خودشناسی میرسند و بعد اقدام به تربیت کودک میکنند. چون باور دارند کودک آیینه درون پدر و مادر است. این سبک کمک میکند تا والد به جای واکنشهای آنی (مثل فریاد یا تهدید)، آگاهانه و با درک بهتری با کودک برخورد کند. نتیجه آن بچههایی با مهارت کنترل احساسات و تفکر انتقادی است.
ویژگیها:
· خودآگاهی والدین نسبت به رفتارشان
· پرورش کودک بر پایه رشد درونی نه صرفاً موفقیت بیرونی
8) سبک مشارکتی / دموکراتیک (Democratic Parenting): در این سبک، والدین و کودک با هم درباره مسائل مهم تصمیمگیری میکنند. نه والد کاملاً فرمانده است و نه کودک آزاد مطلق. تعامل دوطرفه، احترام متقابل و مشارکت در تصمیمسازی از جمله اصول این سبک هستند.
ویژگیها:
· تصمیمگیری مشارکتی
· قوانین با توافق وضع میشوند
· کودک یاد میگیرد نظرش مهم است ولی محدودیت هم وجود دارد
بخش دوم: خانواده و والدین در خانواده
خانواده، بنیادیترین نهاد اجتماعی و نخستین محیطی است که فرد در آن رشد مییابد و هویت میگیرد. خانواده را میتوان گروهی از افراد دانست که از طریق پیوندهای خونی، ازدواج یا فرزندخواندگی به هم مرتبطاند و در کنار یکدیگر زندگی میکنند. این نهاد، نقشی حیاتی در شکلگیری شخصیت، آموزش ارزشها، باورها، هنجارها و انتقال فرهنگ ایفا میکند. خانواده علاوه بر اینکه نقش تربیتی و حمایتی دارد، محل اصلی رشد عاطفی، روانی و اجتماعی اعضای خود است. از دیدگاه جامعهشناسی، خانواده بستری برای تحقق نیازهای اساسی انسان مانند امنیت، عشق، احترام، تعلق، و حتی استقلال است.
در ساختار خانواده، پدر و مادر به عنوان دو رکن اصلی، نقش محوری در حفظ انسجام، ثبات و کارکرد مناسب این نهاد دارند. پدر بهطور سنتی مسئول حمایت اقتصادی و حفظ امنیت خانواده شناخته شده، در حالیکه مادر اغلب مسئول پرورش عاطفی و تربیت مستقیم فرزندان است؛ هرچند امروزه نقشها انعطافپذیرتر شدهاند و والدین به صورت مشارکتی وظایف را بر عهده میگیرند. والدین با رفتار، گفتار و تصمیمگیریهای خود الگوهای رفتاری، اخلاقی و اجتماعی را به فرزندان منتقل میکنند و با ایجاد محیطی سالم، امن و عاطفی، بنیان خانواده را از آسیبهای بیرونی مصون نگه میدارند. حفظ خانواده سالم و کارآمد نیازمند آگاهی، تعامل سازنده، مسئولیتپذیری و عشق متقابل میان اعضای آن بهویژه پدر و مادر است.
کارگردهای خانواده: بسیاری از "کارکردهای خانواده" شبیه وظایف، اهداف و مسئولیت های والدین هستند. با این حال، درک اینکه چگونه «عملکردهای خانواده» و وظایف فرزندپروری بر یکدیگر تأثیر میگذارند، مهم است. در زیر فهرستی از کارکردهای خانواده تا حدودی جهانی آمده است (به عنوان مثال، تقریباً همه خانواده ها در همه کشورهای جهان دارای برخی از این موارد مشترک هستند):
حمایت اقتصادی : تامین نیازهای اولیه مانند غذا، سرپناه، پوشاک و غیره.
حمایت عاطفی : ارائه عشق، راحتی، صمیمیت، همراهی، پرورش، تعلق و غیره.
اجتماعی شدن کودکان : تربیت فرزندان، تربیت فرزند، کمک به کودکان برای عملکرد به بهترین شکل ممکن در جامعه.
کنترل تمایلات جنسی : تعریف و مدیریت زمان و با چه کسی (مثلاً ازدواج) تمایلات جنسی رخ می دهد.
زایش : کمک به تداوم جامعه و فرزندان.
موقعیت منسوب : ارائه هویت اجتماعی (به عنوان مثال، طبقه اجتماعی، نژاد، قومیت، خویشاوندی، مذهب و غیره)
نقش والدین در زندگی کودک چیست؟
برای توسعه مهارت ها
فرزندپروری یک مهارت بی پایان است. هنگامی که برای آن امضا کردید دیگر نگاهی به عقب نیست. شما باید مسئولیت را بر عهده بگیرید و از زمان خود نهایت استفاده را ببرید. والدین و رشد کودک در یک رابطه همزیستی هستند. وقتی یکی شکوفا می شود، دیگری به طور خودکار تعادل را پیدا می کند. و این قانون اساسی هر رابطه والدین و فرزندی است. والدین در رشد شناختی، اجتماعی-فرهنگی، جسمی، ذهنی و روحی افراد نقش دارند. ارزش ها و تخصص والدین نقش حیاتی در تربیت سالم کودک در تمامی این زمینه ها دارد.
پایه و اساس همه باورها
نمایه تواناییهای شناختی، باورها، ارزشهای اخلاقی، دفاعهای مقابلهای و خلقهای هیجانی برجسته که مشخصه هر کودک در هر مرحله رشد است، نتیجه تأثیرات متنوعی است که به روشهای پیچیده عمل میکنند. اکثر دانشآموزان رشد انسانی موافقند که مهمترین عوامل تعیینکننده نیمرخهای مختلف شامل الگوهای فیزیولوژیکی موروثی است که به آنها ویژگیهای خلقی، عملکرد و شخصیت والدین، کیفیت مدارس شرکتکننده، روابط با همسالان، موقعیت عادی در خانواده، و در نهایت، دوران تاریخی که اواخر کودکی و اوایل نوجوانی در آن میگذرد، میگویند. همانطور که کودکان از نوزادی تا نوجوانی تا بزرگسالی رشد می کنند، یک سری مراحل رشدی را پشت سر می گذارند که برای تمام جنبه های شخصیتی آنها از جمله جسمی، فکری، عاطفی و اجتماعی مهم است.
پشتیبانی و راهنمایی
نقش مناسب والدین تشویق، حمایت و دسترسی به فعالیتهایی است که کودک را قادر میسازد تا بر وظایف کلیدی رشد تسلط یابد. یادگیری و اجتماعی شدن کودک بیشتر تحت تأثیر خانواده است زیرا خانواده گروه اجتماعی اولیه کودک است. والدین شاد فرزندان شاد تربیت می کنند. رشد کودک ریشه در والدین آنها دارد. هیچ چیز نمی تواند بر سختی تربیت کودک غلبه کند. به این ترتیب والدین به عنوان یک بیننده برای فرزندان خود عمل می کنند. هیچ چیز دنیوی نیست که به فداکاری والدین نزدیک شود. کاری که والدین از روی محبت برای فرزندان خود انجام می دهند، همیشه در زندگی کودک یک نکته پاک نشدنی خواهد داشت.
کودکی که هرگز از تربیت متعادل دست نکشیده است، تا پایان عمر به پیشرفت خود ادامه خواهد داد. والدین نیز نقش مهمی در اعتماد به نفس فرزندان خود دارند.
ارائه یک سبک زندگی خوب
آموزش یکی از شاخصه های رشد کودک است. آموزش خوب، شغل پرباری را به فرد هدیه می دهد و از این طریق می تواند به جامعه خدمت کند و موهبت های آن را برگرداند. دانستن اینکه چگونه والدین بر زندگی فرزندان خود تأثیر می گذارند و نقش مهمی در رشد جسمی، ذهنی، مالی، عاطفی و شغلی کودک دارند، ضروری است.
در پژوهشی، خسروی و همکاران (1402)، به تبیین ویژگی های یک والد خوب از منظر کودکان پرداختند. تحلیل مصاحبه های صورت گرفته با کودکان بینگر این بود که والدین خوب ویژگی هایی مثل: برخورداری از صفات اخلاقی و انسانی، تأمین نیازهای مادی و معنوی، برخورداری از مهارتهای ارتباطی مناسب، آگاه و مدبر و مقتدر و قاطع را دارا باشد.
بخش سوم: توسعه فردی
توسعه فردی اساساً عمل آگاهانه سرمایهگذاری روی ارزشمندترین دارایی انسان ، یعنی، خودش است. این یک فرآیند قدرتمند است که میتواند تغییرات عمیق، مثبت و پایدار را در نحوه نگاه انسان به خودش و جهان ایجاد کند. توسعه فردی حوزه مطالعاتی نسبتاً وسیعی است که اغلب به آن رشد فردی یا حتی توسعه حرفهای یا به اختصار CPD (توسعه حرفهای مداوم) گفته میشود. اساساً، توسعه فردی عبارتی است که به هرگونه فعالیتی اشاره دارد که برای بهبود استعدادها، پتانسیلها، قابلیت استخدام و حتی ثروت ما طراحی شدهاند. یک تعریف میگوید: توسعه فردی، تلاش آگاهانه برای رشد شخصی از طریق گسترش خودآگاهی و دانش و بهبود مهارتهای شخصی است.
توسعه فردی شامل فعالیتهایی است که آگاهی و هویت را بهبود میبخشد، استعدادها و پتانسیلها را پرورش میدهد، سرمایه انسانی ایجاد میکند و اشتغالپذیری را تسهیل میکند، کیفیت زندگی را افزایش میدهد و به تحقق رویاها و آرزوها کمک میکند. این عادتِ درگیر شدن در توسعهی شخصیِ متمرکز، یک فرآیند مادامالعمر است. این یک روش ضروری برای وادار کردن فرد به ، ارزیابی مهارتها و ویژگیها، در نظر گرفتن اهداف در زندگی و تعیین اهدافی برای تحقق و به حداکثر رساندن پتانسیلهای آدمی است.
چهار حوزه اصلی مزایای توسعه فردی
۱. خودآگاهی: اولین گام در توسعه فردی، خودآگاهی است. سفر کشف خویشتن با درک واقعی از هویت افراد آغاز میشود تا بتوانند به ظرفیتهای حقیقی خود دست یابند.
۲. تعیین مسیر: فرآیند هماهنگی بیشتر با خویشتن و خواستهها، باوری جدید در افراد ایجاد میکند که قادرند به اهداف خود دست یافته و تصمیمات بهتری برای آینده بگیرند.
۳. انگیزه و اقدام: پس از اتخاذ یک تصمیم روشن، مهارتهای توسعه فردی به افراد کمک میکند تا متمرکز و باانگیزه در مسیر تحقق اهداف خود باقی بمانند.
۴. ترویج تعادل: مطالعه مستمر محتوای توسعه فردی، با پیامهای منفی رایج در رسانهها مقابله کرده و دیدگاه متعادلتری نسبت به زندگی در افراد ایجاد میکند.
در سطح فردی، توسعه فردی شامل فعالیتهای زیر است
بهبود خودآگاهی
ایجاد یا تجدید هویت/عزت نفس
پرورش نقاط قوت یا استعدادها
بهبود ثروت
رشد معنوی
شناسایی یا بهبود پتانسیلها
ایجاد اشتغال یا سرمایه انسانی
بهبود سبک زندگی یا کیفیت زندگی
بهبود سلامت
تحقق آرزوها
شروع یک کسب و کار زندگی یا استقلال شخصی
تعریف و اجرای برنامههای توسعه فردی
بهبود تواناییهای اجتماعی
تبدیل شدن به یک شهروند بهتر
تاثیر توسعه فردی بر روابط اجتماعی
توسعه فردی علاوه بر اینکه به سازگاری شخص با محیط زندگی وا داشتن زندگی مسالمت آمیز با آن کمک میکند. رشد شخصی با ارتقای سلامت روانی فرد به خلق روابط مثبت بین فرد و اجتماع و توسعه روابط سازنده میآنجامد. در یک مطالعه طولی روی ۱۳۲ دانشجو، مشخص شد که ویژگیهای شخصیتی مانند برونگرایی و توافقپذیری و وظیفهشناسی بر شکلگیری و کیفیت روابط اجتماعی تأثیرگذار است (آسندروف و ویلپرز، 1998). درواقع، دانشجویان با سطح بالای برونگرایی، شبکه اجتماعی گستردهتری ساختند، در حالی که افراد کمرو (High Shyness) با سرعت کمتری روابط جدید برقرار کردند. به عبارت دیگر، شخصیت به عنوان یک عامل پایدار، جهتدهنده اصلی روابط اجتماعی است. در نهایت توسعه فردی تاثیراتی بر روابط اجتماعی دارد که عبارت است از:
1- بهبود ارتباطات: افرادی که در زمینه توسعه فردی فعالیت میکنند، معمولاً مهارتهای ارتباطی بهتری دارند. این افراد قادرند نظرات و احساسات خود را به وضوح بیان کنند و همچنین به خوبی به دیگران گوش دهند. این ویژگیها باعث تقویت ارتباطات میان فردی و کاهش سوءتفاهمها میشود.
2- افزایش اعتماد: توسعه فردی به افراد کمک میکند تا خود را بشناسند و به خود اعتماد بیشتری پیدا کنند. این اعتماد به نفس نه تنها بر روی خود فرد تأثیر مثبت دارد بلکه در روابط اجتماعی نیز مشهود است. افرادی که اعتماد به نفس دارند، معمولاً روابط قویتری با دیگران برقرار میکنند و میتوانند به راحتی در گروهها و تیمها عمل کنند.
3- تقویت همدلی: توسعه فردی باعث افزایش همدلی در افراد میشود. افرادی که خودآگاهی بیشتری دارند، قادرند احساسات و نیازهای دیگران را بهتر درک کنند. این ویژگی موجب میشود که روابط عمیقتر و معنادارتری شکل بگیرد و تعاملات اجتماعی بهبود یابد.
4-همکاری مؤثرتر: افرادی که در زمینه توسعه فردی رشد کردهاند، معمولاً توانایی بیشتری در کار گروهی دارند. آنها میتوانند نقشهای مختلف را در تیمها ایفا کنند و با دیگران به خوبی همکاری کنند. این ویژگی نه تنها در محیط کار بلکه در فعالیتهای اجتماعی نیز بسیار مفید است.
5- کاهش تنشها و تعارضات: توسعه فردی باعث افزایش مهارتهای حل تعارض میشود. افرادی که توانایی مدیریت احساسات خود را دارند، معمولاً بهتر میتوانند تنشها را کاهش دهند و در مواقع بحران به شکل مؤثری عمل کنند. این امر موجب ایجاد محیطهای اجتماعی سالمتر میشود.
نقش خانواده در رشد شخصی: خانواده نقش کلیدی در رشد شخصی فرد ایفا میکند. از اوایل کودکی تا بزرگسالی، خانواده بر تمام جنبههای زندگی، از شکلگیری شخصیت، ارزشها، باورها گرفته تا مهارتهای اجتماعی و خودانگاره، تأثیر میگذارد. اکنون به این میپردازیم که چگونه خانواده در رشد شخصی نقش دارد و چه تأثیری بر مراحل مختلف زندگی فرد دارد.
نوزادی و اوایل کودکی
دوران کودکی مرحلهای اساسی است که در آن خانواده نقش کلیدی در رشد مهارتها و ارزشهای اساسی ایفا میکند.
محیط امن: خانواده محیطی امن و حمایتی را فراهم میکند که در آن کودکان یاد میگیرند و رشد میکنند.
اجتماعی شدن: کودکان از طریق تعامل با اعضای خانواده، مهارتهای اجتماعی مانند ارتباط، مشارکت و همکاری را میآموزند.
ارزشها و باورها: نظام ارزشی خانواده به شدت بر شکلگیری باورها و رفتار کودک تأثیر میگذارد.
رشد عاطفی: روابط خانوادگی به رشد همدلی، اعتماد به نفس و هوش هیجانی کمک میکند.
نوجوانی
نوجوانی دورهای از گذار است که خانواده نقش کلیدی در ارائه راهنمایی و حمایت ایفا میکند.
هویت: خانواده به نوجوانان کمک میکند تا هویت و تصویر خود را شکل دهند.
استقلال: والدین و اعضای خانواده میتوانند استقلال و مسئولیتپذیری را تشویق کنند، که در این دوره کلیدی است.
حمایت و راهنمایی: خانواده در مواجهه با چالشهایی مانند مسئولیتهای تحصیلی، روابط بین فردی و تصمیمات شغلی، حمایت و راهنمایی ارائه میدهد.
بزرگسالی
در بزرگسالی، خانواده هنوز نقش مهمی در رشد شخصی و حرفهای فرد دارد.
حمایت عاطفی: خانواده در لحظات کلیدی زندگی مانند ازدواج، والدین شدن یا تغییرات شغلی، حمایت عاطفی ارائه میدهد.
ارزشها و سنتها: حفظ ارزشها و سنتهای خانوادگی، حس تعلق و تداوم را تقویت میکند.
شبکهسازی و پشتیبانی: خانواده میتواند شبکهای برای پشتیبانی و مشاوره در چالشهای حرفهای و شخصی فراهم کند.
فرزندپروری و انتقال ارزشها
نقش والدین در انتقال ارزشها و دانش به نسلهای بعدی بسیار مهم است.
روشهای تربیتی: سبکهای تربیتی و شیوههای فرزندپروری تأثیر زیادی بر رشد کودک و شکلگیری شخصیت او دارند.
الگوی رفتاری: کودکان با مشاهده و تقلید از والدین خود یاد میگیرند، بنابراین والدین الگوهای مهمی هستند.
گفتگو و ارتباط: گفتگوهای آزاد و ارتباط موثر بین والدین و فرزندان، رشد شخصیت سالم را ارتقا میدهد.
تأثیر خواهر و برادر و خانواده گسترده
خواهر و برادرها و خانوادهی گسترده مانند پدربزرگ و مادربزرگ، عمه و عمو نیز در رشد شخصی نقش دارند.
روابط بین فردی: روابط با خواهر و برادر و خانواده گسترده به توسعه مهارتهای اجتماعی مانند مذاکره، همدلی و حل تعارض کمک میکند.
یادگیری از طریق تعامل: تعامل با اعضای مختلف خانواده امکان یادگیری دیدگاهها و مهارتهای مختلف را فراهم میکند.
خانواده و مدیریت استرس
خانواده نقش مهمی در مقابله با استرس و چالشهای عاطفی دارد.
حمایت عاطفی: خانواده محیطی امن برای ابراز و مدیریت احساسات فراهم میکند.
کمک به حل مشکلات: اعضای خانواده میتوانند در مواجهه با موقعیتهای استرسزا، کمک و توصیههای عملی ارائه دهند.
توسعه ارزشهای شخصی و تصمیمگیری
خانواده بر رشد ارزشهای شخصی و فرآیند تصمیمگیری تأثیر میگذارد.
الگوهای تصمیمگیری: تجربیات خانوادگی و تربیت، نحوه تصمیمگیری و اجرای تصمیمات فرد را شکل میدهند.
ارزشهای اخلاقی و معنوی: محیط خانواده، پایه و اساس رشد ارزشهای اخلاقی و معنوی است.
تأثیر خانواده بر سلامت روان خانواده تأثیر زیادی بر سلامت روان فرد دارد.
اعتماد به نفس و عزت نفس: روابط مثبت خانوادگی میتواند اعتماد به نفس و تصویر مثبت از خود را افزایش دهد.
احساس امنیت و تعلق: یک محیط خانوادگی پایدار، احساس امنیت و تعلق را فراهم میکند که برای سلامت روان بسیار مهم است.
خانواده تأثیر عمیق و پایداری بر رشد شخصیت فرد دارد. نقش آن تمام مراحل زندگی را در بر میگیرد و بر رشد عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و شناختی تأثیر میگذارد. از اوایل کودکی، تا سالهای پرتلاطم نوجوانی، تا چالشها و فرصتهای بزرگسالی، خانواده چارچوبی را فراهم میکند که در آن اجزای کلیدی شخصیت شکل میگیرند.یک محیط خانوادگی امن، حمایتی و دوستداشتنی میتواند به افراد کمک کند تا به تمام پتانسیل خود برسند، در حالی که تجربیات منفی خانوادگی میتواند منجر به مشکلات طولانیمدت شود. نقش خانواده در شکلگیری تصویر از خود، عزت نفس و توانایی مدیریت احساسات بسیار ارزشمند است. مهم است که خانوادهها اهمیت خود را در زندگی فرد تشخیص دهند و از مسئولیت خود در پرورش، حمایت و هدایت اعضای خود آگاه باشند. ایجاد روابط باز، صادقانه و محترمانه در خانواده، پایه و اساس ارتقای رشد شخصی سالم است. خانواده نه تنها اولین مدرسه یادگیری برای جوانان است، بلکه منبع دائمی حمایت و راهنمایی در طول زندگی نیز میباشد. حفظ روابط خانوادگی قوی، سالم و حمایتی برای رفاه فرد و جامعه به طور کلی بسیار مهم است. میتوانیم بگوییم که خانواده چیزی بیش از گروهی از افراد است که با آنها خون یا خانه مشترک داریم. خانواده بنیادی است که ما زندگی خود را بر آن بنا میکنیم، شخصیت خود را پرورش میدهیم و سرنوشت خود را شکل میدهیم. نقش خانواده در توسعه فردی بسیار ارزشمند و ضروری است و به همین دلیل، شایسته تقدیر، احترام و تلاش مستمر ما برای بهبود روابط و پویایی خانواده است.
بخش چهارم: فرد و اجتماع
انسان موجودی است ذاتاً اجتماعی که هویت، رفتار، و سلامت روانی او در گرو تعاملات پیوسته با دیگران شکل میگیرد. انسان بدون جامعه (طبق فلسفه اوبونتو) فاقد معناست. از سوی دیگر، در تعریف اجتماع آمده که، اجتماع، شبکهای پویا از نهادها، هنجارها، و روابط متقابل که از طریق کنشهای فردی و جمعی تکامل مییابد. در واقع. انسان و اجتماع مکمل یکدیگرند و هرکدام بدون دیگری معنا و اعتباری ندارند. از همین روی، انسان و اجتماع برلای رسیدن به تعالی باید به شناخت دیگری و اهتمام در ادای وظیف نسبت به هم در تلاش باشند.
وظیفه و نقش فرد در قبال جامعه چیست؟
مشارکت در تعاملات سالم : فرد موظف است با درک وابستگی متقابل اجتماعی (Interdependency)، در تعاملات گروهی مشارکت فعال داشته باشد. این مشارکت شامل گوش دادن فعال، همدلی، و اصلاح الگوهای رفتاری ناسالم در گروههایی مانند خانواده یا محیط کار است.
تطبیق و نوآوری : فرد باید ضمن احترام به نهادهای اجتماعی، در جهت بهبود و تکامل آنها تلاش کند. به عنوان مثال، پیشنهاد اصلاحات در قوانین کاری برای افزایش عدالت اجتماعی.
مسئولیت جمعی : فرد بر اساس فلسفه اوبونتو ("من هستم چون ما هستیم") موظف است تصمیماتش را نه بر اساس منافع شخصی، بلکه برای رفاه جامعه اتخاذ کند.
وظیفه و نقش جامعه در قبال فرد چیست؟
فراهمسازی ساختارهای حمایتی : جامعه باید نهادهایی مانند مراکز رواندرمانی، آموزش عمومی، و سیستمهای بهداشتی را ایجاد کند تا افراد بتوانند در بحرانها از آنها استفاده کنند.
ایجاد تعادل بین ثبات و انعطافپذیری : نهادها باید قوانینی طراحی کنند که هم از حقوق فرد محافظت کنند و هم امکان نوآوری و تغییر را فراهم آورند..
تأمین محیطی انسانمحور : جامعه باید با ترویج ارزشهایی مانند همدلی، احترام، و مسئولیت مشترک، به فرد احساس تعلق و امنیت روانی دهد.
تأثیر ارتباطات فرد و جامعه بر سلامت جامعه و خانواده
سلامت روانی: تعاملات مثبت در گروههای اجتماعی (مانند خانواده یا جلسات درمانی)، اضطراب و افسردگی را کاهش میدهد و تابآوری فردی را افزایش میدهد.
ثبات نهادی: نهادهای منعطف و پاسخگو (مانند سیستم قضایی عادلانه)، اعتماد عمومی را تقویت میکنند و امنیت خانوادهها را تضمین میکنند.
انسجام اجتماعی: تصمیمگیریهای اخلاقی و جمعگرایانه در سطح مدیریتی و سیاسی، پیوندهای خانوادگی و همبستگی اجتماعی را تقویت میکند. مثال: شرکتهایی که بر اساس اوبونتو عمل میکنند، کارمندان را به حفظ تعادل بین کار و خانواده تشویق میکنند.
بخش چهارم: تفاوت های جنسیتی زن و مرد
شناخت تفاوتهای زن و مرد، نه تنها به درک بهتر همدیگر کمک میکند، بلکه نقش مهمی در حفظ سلامت روانی و فیزیکی زندگی مشترک دارند. این تفاوتها از نظر فیزیولوژیکی، روانی و رفتاری، هر کدام در شکلگیری نیازها و واکنشهای متفاوت نقش دارند و آگاهی از آنها میتواند موجب احترام متقابل، ارتباط مؤثر و کاهش استرسها شود. در نتیجه، شناخت این تفاوتها کلید پایهریزی یک زندگی سالم و متعادل است. در ادامه به بررسی تفاوت های میان زنان و مردان بر اساس کتاب "مردان مریخی و زنان ونوسی" اثر جان کری و مقاله " Sex differences matter: Males and females are equal but not the same" از سادواری و همکاران، پرداخته میشود.
ویژگیهای زنان :
۱. نیاز به گفتگو و ارتباط عاطفی: زنان برای احساس نزدیکی و عشق نیاز به گفتگوی بدون هدف دارند. آنها از بیان احساسات و جزئیات روزمره لذت میبرند و این کار به آنها کمک میکند تا استرس را کاهش دهند.
۲. توجه به احساسات و جزئیات: زنان به زبان غیرکلامی (مانند لحن صدا، حالات چهره) حساس هستند. برای مثال، اگر مردی با بیحوصلگی به حرفهای زن گوش دهد، حتی اگر محتوای کلماتش مثبت باشد، زن احساس بیاهمیتی میکند.
۳. چندوظیفگی (Multitasking):: زنان میتوانند همزمان کارهای مختلفی انجام دهند (مثلاً صحبت کنند، گوش دهند، و برنامهریزی کنند) و این را طبیعی میدانند.
۴. چرخه عاطفی مانند ماه: جان گری توضیح میدهد که زنان مانند چرخه ماه، دورههای عاطفی بالا و پایین دارند. گاهی بدون دلیل مشخصی احساس ناراحتی یا تنهایی میکنند و نیاز به حمایت دارند.
"زنها مانند امواج هستند؛ وقتی احساساتشان بالا میآید، همه چیز عالی است، و وقتی پایین میآید، به تنهایی نیاز دارند."
۵. نیاز به همدلی، نه راه حل: وقتی زنی مشکلی را مطرح میکند، معمولاً به دنبال دلسوزی و درک شدن است، نه راهحل فوری. اگر مرد بلافاصله پیشنهاد حل مشکل را بدهد، زن احساس میکند احساساتش نادیده گرفته شده است.
ویژگیهای مردان:
۱. تمرکز بر حل مسئله: مردان ذاتاً مشکلگشا هستند. وقتی با چالشی روبرو میشوند، بلافاصله به دنبال راهحل میگردند. اگر نتوانند مشکل را حل کنند، احساس بیکفایتی میکنند.
۲. نیاز به "غارنشینی" (Retreating to the Cave): هنگام استرس، مردان به فضای شخصی ("غار") پناه میبرند تا در سکوت فکر کنند. این رفتار به آنها کمک میکند تا دوباره انرژی بگیرند.
۳. ارزشمندی از طریق عملکرد: مردان زمانی احساس عشق میکنند که مورد اعتماد و تحسین قرار بگیرند. اگر زنی از تلاشهای مرد قدردانی کند، انگیزهٔ او برای عشق ورزیدن بیشتر میشود.
۴. ارتباط کلامی محدود: مردان ترجیح میدهند کمتر و مستقیم صحبت کنند. برای مثال، اگر از مردی بپرسید «دلت برایم تنگ شده؟»، ممکن است فقط بگوید «آره»، در حالی که همین پاسخ کوتاه برای او معادل یک اعتراف عاشقانه است.
۵. رقابتطلبی و استقلال: مردان از طریق رقابت (مثلاً در ورزش یا کار) احساس رضایت میکنند و نیاز دارند تا گاهی به تنهایی تصمیم بگیرند.
Szadvári et al. (2023). Physiology & Behavior, 259, 114038. DOI:10.1016/j.physbeh.2022.114038
این مقاله به بررسی تفاوتهای ذاتی بین مردان و زنان در ابعاد فیزیولوژیک، مغزی، شناختی، رفتاری و سلامت میپردازد. در ادامه، مهمترین تفاوتها به صورت فهرستوار ارائه شدهاند:
۱. تفاوتهای ساختاری و عملکردی مغز
حجم و ساختار مغز:
مردان: حجم کلی مغز بزرگتر، سطح مغزی بیشتر، و anisotropy کاسه سفید بالاتر.
زنان: ضخامت قشر مغزی بیشتر، پیچیدگی مسیرهای ماده سفید بالاتر.
اتصالهای عصبی:
مردان: اتصالات دروننیمکرهای قویتر (پردازش حسی-حرکتی).
زنان: اتصالات بیننیمکرهای قویتر (یکپارچهسازی تحلیل و شهود).
نقش هورمونها:
تستوسترون پیش از تولد باعث تفکیک جنسیتی مغز میشود (مثلاً در موشها، هسته پیشاپتیک در مردان ۲.۶ برابر بزرگتر است).
۲. تفاوتهای شناختی
پردازش فضایی:
مردان: عملکرد بهتر در چرخش ذهنی و مسیریابی مبتنی بر جهتیابی.
زنان: اتکای بیشتر به نقاط شاخص در مسیریابی.
زبان و ارتباطات:
زنان: رشد زودرس مهارتهای زبانی در کودکی (دختران در ۱۶ ماهگی میانگین ۹۵ کلمه، پسران ۲۵ کلمه).
مردان: عملکرد ضعیفتر در تکالیف روانی-کلامی در برخی مطالعات.
ریاضیات:
مردان: حضور بیشتر در سطوح بسیار بالا یا پایین عملکرد (توزیع پراکندهتر).
زنان: عملکرد مشابه در میانگین، اما کمتر در سطوح نخبه.
۳. تفاوتهای رفتاری و شخصیتی
همدلی و رفتار اجتماعی:
زنان: همدلی بالاتر، رفتارهای مراقبتی بیشتر (حتی در نخستیسانان و جوندگان).
مردان: تمرکز بیشتر بر رقابت و رفتارهای غالبگرایانه.
تحمل ریسک:
مردان: تمایل بیشتر به ریسکپذیری به ویژه در جوانی.
اخلاق و تصمیمگیری:
مردان: تصمیمگیری فایدهگرایانه هدف وسیله را توجیه میکند.
زنان: تصمیمگیری اخلاقمحور وسیله مهمتر از هدف است.
۴. تفاوتها در سلامت و بیماریها
اختلالات عصبی-روانی:
مردان: شیوع بیشتر اوتیسم (نسبت ۳:۱)، ADHD، و اسکیزوفرنی با علائم منفی.
زنان: شیوع بیشتر افسردگی، اضطراب، و آلزایمر (با افت شناختی سریعتر).
بیماریهای جسمی:
مردان: آسیبپذیری بیشتر به عفونتها و سرطانهای کبد، ریه و روده.
زنان: شیوع بالاتر بیماریهای خودایمنی (مثل لوپوس) و پوکی استخوان.
واکنش به درمان: زنان: عوارض جانبی داروها تا ۲ برابر بیشتر (به دلیل تفاوت در متابولیسم و دفع).
۵. عوامل مؤثر بر تفاوتها
بیولوژیک: هورمونها (تستوسترون، استروژن)، کروموزوم X/Y، و اپیژنتیک.
محیطی: اجتماعیسازی، نقشهای جنسیتی، و تجربیات یادگیری.
منابع:
Streeck, U. (2015). Individuals and the others - Interdependency and social interaction. Gruppenpsychotherapie und Gruppendynamik, *51*(3), 227–241. https://doi.org/10.13109/grup.2015.51.3.227
Hodgson, G. M. (2008). Institutions and individuals: Interaction and evolution. Voprosy Ekonomiki, (5), 4–22.
Nussbaum, B. (2013). Towards a humanistic and responsible managerial decision-making model: The corporate Ubuntu approach. In Humanism in Business Series. Palgrave Macmillan.
Hammond, R., Cheney, P., & Pearsey, R. (2010). Sociology of the family. Creative Commons. https://asccc-oeri.org/wp-content/uploads/2021/03/sociology-of-the-family-HAMMOND-2010.pdf
https://www.skillsyouneed.com/ps/personal-development.html
Asendorpf, J. B., & Wilpers, S. (1998). Personality effects on social relationships. Journal of Personality and Social Psychology, 74(6), 1531–1544
Mengge Li, Ruiming Lan, Peng Ma, Huoliang Gong.: (2023). The Effect of Positive Parenting on Adolescent Life Satisfaction: The Mediating Role of Parent–Adolescent Attachmenthttps://www.frontiersin.org/articles/10.3389/fpsyg.2023.1183546/full
شکوهی یکتا، محسن، پرند، اکرم، و فقیهی، علی نقی. (1385). مطالعه تطبیقی سبک های فرزندپروری. تربیت اسلامی، 2(3)، 115-140.







